بیداری اسلامی
بيانات امام خامنه ای در ديدار شركتكنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بيدارى اسلامى»
۱۳۹۱/۰۴/۲۱
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
اولاً خوشامد عرض ميكنم به همهى شما خواهران عزيز، دختران عزيزم، بانوان نخبهى سراسر كشورهاى اسلامى؛ اينجا خانهى شماست، متعلق به شماست و اميدواريم خداوند متعال، اين اجلاس را، اين ديدار را، براى امت اسلام مبارك فرمايد.
اين اجتماع شما به نظر من بسيار حائز اهميت است. اجتماع بانوان نخبه از شرق و غرب دنياى اسلام، اهميتى دارد بيش از اهميت يك اجلاس براى بیداری اسلامی. اين اهميت از اين جهت است كه فرصت شناسايى يكديگر، پيدا كردن يكديگر براى بانوان نخبهى دنياى اسلام، در اين اجلاس فراهم شده است. و اين بسيار مهم است. صد سال است كه فرهنگ غربى به پشتوانهى پول و زور و سلاح و ديپلماسى، سعى ميكند فرهنگ غربى را و اسلوب زندگى غربى را بر جوامع اسلامى در ميان زنان تحميل كند. صد سال تلاش شده است براى اينكه زن مسلمان را از هويت خود بيگانه كنند. تمام عوامل اثرگذارى و قدرت به كار رفته است: پول، تبليغات، اسلحه، فريبندههاى گوناگون مادى، استفادهى از غرائز طبيعى جنسى انسان؛ همهى اينها را استخدام كردهاند براى اينكه زن مسلمان را از هویت اسلامی خود دور كنند. امروز اگر شما بانوى نخبهى اسلامى تلاش كنيد كه اين هويت را به زن مسلمان برگردانيد، بزرگترين خدمت را به امت اسلامى و به بيدارى اسلامى و به عزت و كرامت اسلامى كرديد. اين اجتماع ميتواند گام بلند و مؤثرى در اين راه باشد. به نشستن دور يكديگر و چند روز گفتگو كردن اكتفا نكنيد و اين ديدار را مقدمهى يك حركت بزرگ و ماندگار قرار بدهيد كه بر دنياى اسلام اثر بگذارد و ميتواند اثر بگذارد. بيدارى زنان، احساس شخصيت و هويت در ميان بانوان، آگاهى وبصیرت در ميان جامعهى زن، تأثيرش بر روى بيدارى اسلامى و عزت اسلامى يك تأثير مضاعف است. اين مطلب اول.
بعضى از خواهران در سخنرانىهاى مفيد و پخته و سنجيدهاى كه بيان كردند، پيشنهادهائى را مطرح كردند. ما با دنبال كردن اين پيشنهادها موافقيم.
يك مطلب اساسى، در مورد نگاه اسلام به جنس زن است. اين نگاه، درست نقطهى مقابل نگاهى است كه فرهنگ غربى به جنس زن دارد. نگاه فرهنگ غربى به زن يك نگاه اهانتآميز است. اسم آن را آزادى ميگذارند، لكن در حقيقت آزادى نيست. غربىها در طول دو سه قرن اخير، بر روى همهى جنايات خود نامهاى زيبا گذاشتند. اگر قتل كردند، اگر غارت كردند، اگر به بردگى كشيدند، اگر ثروتهاى ملتها را مصادره كردند، اگر جنگهاى تحميلى ميان ملتها به وجود آوردند و ديگر جناياتى كه كردند، بر روى همهى اينها نامهاى خوشظاهر و فريبنده گذاشتند؛ نام آزادىطلبى، نام حقوق بشر، نام دموکراسی و امثال اينها. نام آزادى بر آنچه كه جهتگيرى فرهنگ غربى نسبت به زنان است، يك نام دروغين است؛ اين، آزادى نيست. اساس فرهنگ غرب اين است كه زن را به عنوان يك كالا، به عنوان يك وسيلهى تمتع براى مرد در جامعه عرضه بكند. تشويق و تحريص بر عريانگرائى به اين جهت است. در غرب، زنآزارى در طول صد سال و دويست سال گذشته افزايش پيدا كرده است، كاهش پيدا نكرده است. آزادى جنسى و بى بند و بارى جنسى در غرب موجب نشده است كه ديگ شهوتِ بشرى كه غريزى و طبيعى است، از جوشش بيفتد. قبلا اين جور تبليغ ميكردند، ميگفتند بگذاريد زن و مرد در جامعه روابط آزاد داشته باشند تا حرص شهوت جنسى كم بشود؛ عملاً معلوم شد كه قضيه بعكس است. هر چه آزادى روابط زن و مرد در جامعه بيشتر بشود، با وضعى كه به وجود آوردند، حرص شهوانى بشر بيشتر ميشود. امروز غربىها خجالت نميكشند و مسئلهى همجنسبازى را به عنوان يك ارزش مطرح ميكنند. انسانِ با كرامت، عرق شرم بر پيشانىاش مينشيند، اما آنها خجالت نميكشند. نگاه غرب به زن، نگاهى است منحط، ناقص، گمراهكننده و غلط. نگاه اسلام به زن، نگاهى است عزتبخش، كرامتبخش، رشدآفرين، استقلالدهندهى به هويت و شخصيت زن؛ اين ادعاى ماست. ما اين ادعا را با محكمترين ادله ميتوانيم اثبات كنيم.
زن در محيط اسلامى رشد علمى ميكند، رشد شخصيتى ميكند، رشد اخلاقى ميكند، رشد سياسى ميكند، در اساسىترين مسائل اجتماعى در صفوف مقدم قرار ميگيرد، در عين حال زن باقى ميماند. زن بودن، براى زن يك نقطهى امتياز است، يك نقطهى افتخار است. اين افتخارى نيست براى زن كه او را از محيط زنانه، از خصوصيات زنانه، از اخلاق زنانه دور كنيم. خانهدارى را، فرزنددارى را، شوهردارى را ننگ او به حساب بياوريم. فرهنگ غربى خانواده را متلاشى كرد. امروز يكى از مشكلات بزرگ دنياى غرب، متلاشى شدن خانوادههاست، افزايش فرزندان بى هويت است. اينها گريبان غرب را خواهد گرفت. حوادث اجتماعى بمرور پيش مىآيد. غرب از همين نقطه سختترين ضربهها را خواهد خورد و اين تمدن مادى پر زرق و برق از همين نقطه فرو خواهد ريخت.
اسلام با نظر كرامت به زن نگاه ميكند. همهى خصوصيات انسانى ميان زن و مرد مشترك است. يك انسان قبل از آنى كه اتصاف پيدا كند به زن بودن، يا مرد بودن، متصف است به انسان بودن. در انسانيت، زن و مردى وجود ندارد، همه يكسانند. نگاه اسلام اين است. خصوصيات جسمىاى خداى متعال در دو جنس قرار داده است كه هركدام نقشى در ادامهى آفرينش، در رشد و تعالى انسان، در حركت تاريخ بر عهده دارند؛ و نقش زن مهمتر است. مهمترين كار انسان، تداوم بخشيدن به نسل بشرى است؛ يعنى توليد مثل؛ نقش زن در اين كار قابل مقايسه با نقش مرد نيست. خانه از اين جهت مهم است، خانواده از اين جهت مهم است، محدوديتهاى اعمال غرائز جنسى از اين جهت مهم است؛ با اين ديد بايد به مسائل اسلام و به احكام شريعت اسلامى نگاه كرد. غربِ گمراه، اسم اينها را ميگذارد محدوديت. اسم آن اسارت گمراهكننده را ميگذارد آزادى! اين جزو فريبهاى غربى است. اين يك نكته دربارهى مسئلهى زن.
شما بانوان نخبه، دختران نخبه، جوانان نخبه، يكى از مهمترين مسئوليتهاتان امروز اين است كه نقش زن را از ديدگاه اسلام ترسيم كنيد، برجسته كنيد، روشن كنيد؛ تربيت انسانى زن بزرگترين خدمت به جوامع انسانى و اسلامى است؛ اين حركت بايد راه بيفتد. البته راه افتاده است، بايد تشديد بشود، بايد فراگير بشود، بايد پيش برود و شما در اين حركت، بدون ترديد پيروز خواهيد شد. يك كار اساسى اين است. اين يك مطلب.
مطلبى ديگر در مورد نقش زنان در تحولات اجتماعى است؛ در انقلابها، در همين حركت بيدارى عظيم اسلامى. من به شما عرض كنم، اگر زنان در حركت اجتماعى يك ملتى حضور نداشته باشند، آن حركت به جائى نخواهد رسيد، موفق نخواهد شد.(1) اگر زنان در يك حركت حضور پيدا بكنند، يك حضور جدى و آگاهانه و از روى بصيرت، آن حركت به طور مضاعف پيشرفت خواهد كرد. در اين حركت عظيمِ بيدارى اسلامى، نقش زنان، يك نقش بى بديل است و بايد ادامه پيدا كند. زنان هستند كه همسران خود را و فرزندان خود را براى حضور در خطرناكترين ميدانها و جبههها آماده ميكنند و تشجيع ميكنند. ما در دوران مبارزه با طاغوت در ايران و همچنين بعد از پيروزى انقلاب تا امروز، برجستگى نقش زنان را به طور واضح و ملموس مشاهده كرديم و ديديم. اگر در جنگى كه هشت سال بر ما تحميل شد، زنان ما، بانوان كشور ما در ميدان جنگ، در عرصهى عظيم ملى حضور نميداشتند، ما در اين آزمايش دشوار و پر محنت پيروز نميشديم. زنها، ما را پيروز كردند، مادران شهدا، همسران شهدا، همسران جانبازان، همسران اسرا و آزادگان ما؛ مادران اينها با صبر خود يك فضايى را در يك منطقهى محدودى به وجود آوردند، كه آن فضا جوانها را، مردان را، به حضور مصممانه تشويق ميكرد؛ و اين در سراسر كشور گسترده شد و گسترده بود. نتيجه اين شد كه فضاى كشور ما يكسره فضاى مجاهدت شد، فضاى فداكارى و گذشت شد؛ گذشت از جان. و پيروز شديم. امروز در دنياى اسلام هم همين است؛ در تونس، در مصر، در ليبى، در بحرين، در يمن، در هر نقطهى ديگر. اگر زنها در صفوف مقدم حضور خودشان را تقويت كنند و ادامه بدهند، پيروزىها يكى پس از ديگرى نصيب آنها خواهد شد. در اين هيچ ترديدى نيست.(2)
يك نكتهى ديگر، كلمهى ديگر، در مورد اصل مسئلهى بيدارى اسلامى است. اين حادثهى بزرگى كه در دنياى اسلام به وجود آمده است كه از تونس شروع شد و در مصر عظمتى پيدا كرد و بعد به كشورهاى ديگر منتقل شد، اين يك حادثهى عجيبى است، نظير ندارد؛ در تاريخ ما هرچه انسان نگاه ميكند، اين حادثه يك حادثهى عظيمى است، حادثهى معمولى نيست. اين حادثه ميتواند مسير دنيا را عوض كند، ميتواند تسلط ظالمانهى استكبار و صهيونيزم را بر دنياى اسلام، كه سالهاى متمادى است ادامه دارد، قطع كند، ميتواند امت اسلامى را متشكل كند؛ به شرط اينكه تداوم پيدا كند. حركتهاى اسلامى داراى موفقيتهائى هستند و در خطرِ شكستهائى هستند؛ آسيبهائى متوجه اينها ميشود، بايد اين آسيبها را شناخت و از آنها پيشگيرى كرد. امروز خوشبختانه ملتهاى مسلمان در شمال آفريقا خوش درخشيدند، خوب حركت كردند. حركت، حركت عظيمى است و بحمداللَّه تا امروز حركت موفق بوده است؛ لكن توجه كنيد كه غرب و در رأس آنها آمريكا و صهيونيسم با همهى وجود به ميدان آمدهاند و بيشتر به ميدان خواهند آمد تا بتوانند اين حركت را مهار كنند و بر اين امواج سوار بشوند؛ ملتها بايد بيدار باشند. آنها غافلگير شدند، نميتوانستد و نتوانستند پيشبينى كنند. اين غافلگيرى مكر الهى است؛ «و مكروا و مكر اللَّه واللَّه خير الماكرين».(3)
در قضيهى لبنان هم با غلبهى جوانان مقاوم لبنانى بر ارتش مسلطِ مسلحِ صهيونيستى غافلگير شدند. در انقلاب اسلامى ايران در سى و سه سال قبل از اين هم غافلگير شدند. اين غافلگيرىها ادامه داشته است. در اين حوادث غافلگير شدند و نتوانستند پيشبينى كنند و پيشگيرى كنند، لكن در صدد تداركند. يكى از كارهاشان اين است كه انگيزههاى مردم را كم كنند. جوانان دنياى اسلام - چه زنان، چه مردان و نخبگان دنياى اسلام و بخصوص كشورهائى كه انقلاب كردند - بايد بدانند كه اگر در صحنه بايستند و مقاومت كنند، پيروزى آنها بر همهى ساز و برگ استكبار قطعى است.(4) همهى ابزارهاى اقتدار قدرتهاى استكبارى در مقابل حضور مردم، در مقابل ايمان ملتها كند است، ناكارآمد است. پول دارند، سلاح دارند، بمب اتم دارند، ارتشهاى مجهز دارند، وسائل ديپلماسى دارند، اما همهى اينها در مقابل ايمان ملتها ناكارآمد است. مراقب باشيد كه اين ايمان از دست نرود؛ با ايجاد اختلاف، با سرگرم كردن و مشغول كردن، جوانها را يك جور، پيرها را يك جور، مذهبىها را يك جور، غير مذهبىها را يك جور. اجتماع مردم بر اساس شعارهاى دينى و اسلامى، تنها چيزى است كه ميتواند اين ملتها را پيش ببرد. و ما تجربهى ممتد و طولانىاى در اين زمينه داريم.
خواهران عزيز من! فرزندان عزيز من! ما سى و سه سال است مواجهايم با دشمنىهاى استكبار. امروز جنجالهاى جهانى و سر و صداى تبليغات جهانى متوجه شده است به اينكه ما ايران را تحریم كرديم. آنها نميفهمند و درك نميكنند كه سى سال است ما را در مقابل تحريم واكسينه كردند. ما سى سال است تحريميم. ما واكسينه شديم در مقابل تحريم. تحريم به ما ضربه نميزند. ملت ايران ايستاد. ملت ايران با جان خود، با مال خود، با عزيزترين عزيزان خود در مقابل توطئههاى دشمن ايستاد. امروز ما نسبت به سى سال قبل صد برابر قويتر و جلوتر هستيم.(5) امروز ما در ميدان علم، در ميدان سياست، در ميدان اقتصاد، در مديريت كشور، در بصيرت عميق مردمى، بمراتب جلوتر هستيم از روزهاى اول انقلاب و اين در چالش با دشمنى دشمنان، براى ملت ايران حاصل شده است.
امروز زن مسلمان در کشور ایران، يك موجود سرافراز و عزتمند است. هزاران وسيلهى تبليغى، بمباران خبرى ميكنند براى اينكه اين واقعيت را واژگون جلوه بدهند؛ اما حقيقت اين است. امروز مؤمنترين و انقلابىترين زنان ما، زنان تحصيلكردهى ما هستند. امروز زنان ما، زنان تحصيلكردهى ما، زنان جوان ما در پيچيدهترين آزمايشگاهها و مراكز علمىِ تجربى و انسانى حضور دارند و فعالند.(6) فعالترين زنان ما در زمينهى سياسى، در زمينهى علمى، در زمينهى مديريتهاى اجتماعى، زنان مؤمن و انقلابى ما هستند؛ داراى تحصيلات خوب، داراى انديشهى عميق.
پيشرفتهاى ملت ايران به خاطر ايستادگى است. اگر يك ملتى ايستادگى كند براى خدا و در راه خدا، خدا به او كمك خواهد كرد؛ اين وعده الهی است و وعدهى الهى تخلفناپذير است.(7)
دستگاههاى استكبار و سياستهاى استكبارى همهى تلاش خودشان را به كار بردند كه جمهورى اسلامى را منصرف كنند از حمايت فلسطين. ما ايستاديم پاى مسئلهى فلسطين. سعى كردند مسئلهى مذهبى و طائفى را بزرگ كنند؛ جمهورى اسلامى در كنار برادران مسلمان خود از هر مذهب، از شيعه و سنى و فِرَق مختلف اسلامى ايستاد. هر جا حركت اسلامى است، هر جا دفاع از هويت اسلامى است، هر جا دفاع از مظلوم است، جمهورى اسلامى آنجا حاضر است و حاضر خواهد بود و آمريكا و صهيونيسم و شبكهى فاسد سياسى مستكبرين نتوانستند بر جمهورى اسلامى فائق بيايند و نخواهند توانست.(8) ما به توفيق الهى، در كنار ملت فلسطين ايستاديم، در كنار ملتهاى انقلابكردهى مسلمان ايستاديم، در كنار مردم مظلوم بحرين ايستاديم، در كنار همهى كسانى كه در مواجههى با آمريكا و صهيونيسم قرار دارند، ما ايستاديم و از آنها دفاع ميكنيم و در اين مورد از هيچ كس و هيچ قدرتى ملاحظه نميكنيم.(9)
آنچه كه خداى متعال نصيب ما و نصيب ملتهاى مسلمان كرده است، لطف الهى است، رحمت الهى است و بايد كارى كنيم كه شايستهى رحمت الهى باقى بمانيم و از خداى متعال بخواهيم كه موجبات رحمت خود و تفضلات خود را به ما عنايت كند و انشاءاللَّه همين هم خواهد بود.
اين حركت بانوان مسلمان، اين آشنائى با يكديگر از سرتاسر دنياى اسلام را مغتنم بشمريد و اين را يك پايهاى قرار بدهيد براى يك حركت عظيم در ميان امت اسلامى كه انشاءاللَّه به پيروزىهاى بزرگترى منتهى خواهد شد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
1) تكبير
2) تكبير
3) آلعمران: 54
4) تكبير
5) تكبير
6) تكبير
7) تكبير
8) تكبير
9) تكبير
به نام خدا
بحرين
بحرین کشوری جزیره ای در جنوب خلیج فارس است که در سال 1971 (1350 ه.ش در پی توطئه ای انگلیسی و ضعف ناشی از وابستگی محمدرضا پهلوی) از ایران جا شد. این کشور از سال 1783 با حمایت انگلیسی ها بدست خاندان آل خلیفه افتاد. این خاندان که دارای عقبه عشیره ای در شبه جزیره عربستان بود به تدریج اندیشه های جدایی طلبی پیدا کرد و با شیطنت انگلستان و دخالت سازمان ملل طی نظر سنجی ساختگی و غیر قابل پذیرش از ایران جدا شد.
بحرین 716 کیلو متر مربع مساحت دارد که کوچکتر از کوچکترین استان ایران است. از 700 کیلومتر مربع مساحت این کشور نزدیک به 400 کیلومتر مربع آن بیابانی است. بحرین به "جزیره یک میلیون نخل" نیز شهرت داشته است. بحرین شامل سه شهر یا به عبارت بهتر سه جزیره اصلی منامه، محرق و ستره است و منامه یعنی بزرگترین این جزایر پایتخت آن بشمار می آید در بحرین روستاهایی هم هست که در فاصله های نزدیک به یکدیگر قرار دارند.
پادشاه بحرین شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه است که از سال 1999 تاکنون حاکم این جزیره است. حکومت بحرین در سال 2002 از امیر نشین به پادشاهی تغییر نام داد.
این کشور یکی از اعضای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس است. عربستان همواره نگاهی اقماری به بحرین داشته و درصدد تأثیر گذاری بر مناسبات داخلی این کشور بوده است.
روابط بحرین و آمریکا از سال 1992 و با توسعه صنعت نفت این کشور آغاز شد، و در سال 1998 این کشور مرکز فرماندهی ناوهای آمریکایی در خلیج فارس شد. سال 2001 نقطه اوج روابط منامه و واشنگتن است. در این سال، رئیس جمهور وقت آمریکا، بحرین را به عنوان یکی از متحدان استراتژیک خود اعلام کرد.
روابط بحرین با برینانیا به قرن هفدهم میلادی و زمان قیمومت بریتانیا بر این کشور باز می گردد. امروزه نیز مقامات بریتانیایی تعیین کننده سیاست خارجی و برخی از سیاست های داخلی در این کشور هستند، هم اکنون نیز در ادارات و سازمانهای دولتی از حضور مشاوران بریتانیایی استفاده می شود.
جمعیت بحرین 700 هزار نفر است که حدود 150 هزار نفر آنان خارجی هایی هستند که در آنجا کار می کنند. 50 هزار نفر ایرانیان بحرین هم که اکثر آنان در اصل مهاجرانی از جنوب ایران از فارس و بوشهر هستند در بحرین زندگی می کنند و به رغم سکونت طولان، آنان همچنان به فارسی صحبت می کنند.
حدود 80 در صد جمعیت بحرین شیعه هستند. تشیع توسط قبیله عبدالقیس وارد بحرین شده است. بحرین پس از ایران و عراق و آذربایجان، چهارمین مرکز شیعی در جهان است. حوزه علمیه بحرین از حدود 400 سال گذشته بسیار فعال بوده است.
حکومت بحرن محدودیتهای فراوانی را علیه شیعیان این کشور وضع کرد به نحوی که پس از چند سال شیعیان این کشور به رغم دارا بودن اکثریت به شهروندان درجه 2 تبدیل شدند. محدودیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وضع شده علیه شیعیان موجب نارضایتی گسترده در میان شیعیان شد.
در سال 1975 و با انحلال مجمع ملی بحرین که یک نهاد مشورتی بود اختلافات به اوج خود رسید و شیعیان مشارکت در روند سیاسی بحرین را برای سه دهه به حالت تعلیق در آوردند.
در سال 1999 شیخ حمد بن عیسی آل خلیقه پس از مرگ پدرش روی کار آمد. وی با شناخت این نارضایتی ها در ابتدا اقدام به ایجاد اصلاحاتی کرد. از جمله هزاران زندانی سیاسی را آزاد کرد و به تبعیدیان اجازه بازگشت به وطن خود را داد. اما وی این کارها را برای خاموش کدن ناآرامی ها انجام داده بود.پس از مدتی او نیز رویه پادشاهان گذشته را در پیش گرفت.
در میان نامهایی که به عنوان معترضان علیه حکومت بحرین در ناآرامی ها ی اخیر این کشور به چشم می خورد، می توان اسامی متنوعی مانند جمعیت تجمع ملی دموکراتیک بحرین، جنبش احرار(آزادگان) بحرین، شورای حقوق بشر بحرین، جمعیت ترقی خواه المنبر، جنبش آزادیها و دموکراسی حق و ... را می توان مشاهده نمود و لیکن بی تردید اصلی ترین نقش را در هدایت قیام مردم بحرین جمعیت عمل اسلامی بحرین و جمعیت وفاق ملی بحرین دارا می باشند که به معرفی اجمالی این دو جمعیت خواهیم پرداخت.
جمعیت عمل اسلامی بحرین
شیخ محمد علی محفوظ، از روحانیون شیعه بحرین در حال حاضر دبیر کلی این جمعیت را بر عهده دارد. این حزب با 410 عضو مؤسس در 6 نوامبر 2002 تاسیس شد. البته این جمعیت دارای سابقه ای بیش از 30 ساله است و این تاسیس مربوط به آغاز فعالیتهای رسمی این جمعیت می شود. بر اساس اطلاعاتی که در سایت این جمعیت ارائه شده است، جمعیت عمل اسلامی بحرین جمعیتی اسلامی و سیاسی است که بدنبال دفاع از حقوق کشور و شهروندان بحرینی و دفاع از حقوق انسان بر اساس اصل آزادی و کرامت انسانی است. این جمعیت برای رسیدن به اهداف خود تاکنون چالش های جدی را با حکومت آل خلیقه پشت سر گذاشته است و پس از راه اندازی یک قیام مسلحانه علیه حکومت بحرین، یک کودتای نافرجام را نیز علیه حکومت سازماندهی کرد.
جمعیت وفاق ملی بحرین
این جمعیت یک حزب سیاسی شیعی اسلامگراست که با پذیرش قوانین سیاسی در بحرین وارد فعالیتهای سیاسی شد و تلاش کرد تا در داخل نظام سیاسی به فعالیت برای اصلاح سیاسیتهای خاندان حاکم بپردازد. دبیر کل این جمعیت علی سلمان و جانشین دبیر کل حسین الدیهی است.این جمعیت در 7 نوامبر 2001 تاسیس شد. از اهداف تاسیس این جمعیت می توان به تحقق آزادی، عدالت و برابری در سایه نگاه اسلامی اشاره کرد. همچنین تقویت وحدت ملی بوسیله استفاده از تمامی ابزارهای مسالمت آمیز از دیگر اهداف این جمعیت بوده است.
در آخرین انتخابات برگزار شده در بحرین در سال 2010 نیز این حمعیت توانست هر 18 نامزد معرفی شده از سوی شیعیان را وارد پارلمان نماید. این پیروزی درحالی بود که در این انتخابات دولت تلاش نموده بود تا با پایین آوردن مشارکت مردم تا حد 60 درصد، شانس پیروزی شیعیان را کاهش دهد که با تلاش شیعیان سطح مشارکت به 76 درصد رسید و آنها توانستند بزرگترین فراکسیون پارلمانی را تشکیل دهند.
شاید برای بسیاری از ناظران این گمان پیش بیاید که با در اختیار داشتن این تعداد از کرسیها در پارلمان، شیعیان از توان بالایی برای تاثیرگذای در تحولات بحرین برخودارند، لذا ذکر این نکته از سیستم قانون گذاری بحرین لازم است که در بحرین دو مجلس وجود دارد. مجلس انتخابی که شیعیان در آن 18 کرسی از 40 کرسی را در اختبار دارند و مجلس انتصابی یا سنا که هر 40 عضو آن از سوی پادشاه بحرین منصوب می شوند و هر قانونی که در مجلس انتخابی تصویب شود، باید برای تایید به مجلس سنا ارائه گردد.
آنچه در صحنه میدان لؤلؤ منامه یا همان میدان شهدا به چشم می خورد، این است که رهبران این خیزش مردمی در ابتدای راه فاقد برنامه ریزی و اهداف مشترک بودند. دو حزب اصلی معارضه در بحرین یعنی جمعیت عمل اسلامی و جمعیت وفاق ملی در مواضع اعلامی خود دارای دو دستگی هستند. هر چند تاکنون این دو جریان از رویارویی با یکدیگر اجتناب کرده اند، ولیکن برای حکومت بحرین آسان خواهد بود که از شکاف موجود بین این دو جریان استفاده کرده و بین صفوف معترضان شکاف ایجاد کند.
البته پس از گذشت چند روز از اعتراضات، مواضع گروه های معارض بسمت وحدت رویه برای درخواست پادشاهی مشروطه سوق پیدا کرده است. البته مردم در میدان لؤلؤ همچنان شعارهایی مبنی بر سرنگونی نظام سر می دهند، ولی به نظر می رسد که روی اصلاحات اساسی در بحرین متمرکز شوند.
آزادی زندانیان سیاسی توسط تولت بحرین نیز می تواند به بالا رفتند هماهنگیها و قدرت رهبری انقلاب بحرین کمک کند.